برای سرزمینم
بر شاخه های نخلم بیاویزید
و مرا دار زنید، نخل را خیانت نخواهم کرد
این سرزمین من است
و من در گذشته خرسند و شیدا
از شترها شیر می دوشیدم
میهنم امبانی از داستانها نیست، خاطره نیست
باغ هلال ها نیست
وطن من قصه ای یاسرودی نیست
نوری بر گلبرگهای رازقی نیست
وطنم خشم غریبی بر غم است
و کودکی است که عید و بوسه می خواهد
و توفانهایی است که از اتاقک زندان به تنگ آمده
و پیری است که بر فرزندان و باغ خویش...میگرید
این زمین پوست و استخوان من است
قلب من
بر چمنزارش همچو عسل به پرواز در میآید
بر شاخه های نخلم بیاویزید
و مرا دار زنید
اما هرگز
من ذلت و خواری را فرمان نخواهم
برد
محمود درویش (شاعر معاصر عرب)
تاریخ : یکشنبه 92/3/26 | 12:37 عصر | نویسنده : سرباز رهبری | نظرات ()